کد خبر: ۱۰۴۷۴
۱۶ مهر ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰

هر بسته، برای نامه‌رسان‌ها یک قصه دارد

ابراهیم قلمائی نامه‌رسان محله چهنو می‌گوید: آدم انتظارش را ندارد، اما خیلی از مردم می‌دانند روز پست در تقویم چه روزی است، هنگام تحویل بسته به ما تبریک می‌گویند و خداقوتی می‌گویند. همین به ما انرژی می‌دهد.

هیچ‌چیز به اندازه رسیدن بسته‌ای که مدت‌ها چشم‌انتظارش بوده‌ای، روزت را نمی‌سازد؛ همان لحظه‌ای که پستچی زنگ در را می‌زند و تو کنجکاو و هیجان‌زده بسته را تحویل می‌گیری. غیر از خود ما فقط پستچی شاهد این لحظه کوتاه پر‌شور است؛ البته آنها در روز بار‌ها و بار‌ها چنین لحظه‌ای را تجربه می‌کنند.

ابراهیم قلمائی یکی از همین پستچی‌هاست که چنین لحظه‌هایی برایش فراتر از انجام یک کار روزانه است. او ساکن محله چهنو و کارمند اداره پست خراسان رضوی است و از سال‌۱۳۸۴ وارد این شغل شده است. اگر‌چه بار‌ها تحت فشار کار به فکر تغییر شغل افتاده، همیشه راضی به ماندن شده و با این موضوع ساخته که او و همکارانش در هر شرایطی، سوار بر موتور از یک سوی شهر به سوی دیگر می‌روند، ساعت کاری مشخصی هم ندارند و گاهی تا دیروقت مشغول تحویل بسته‌ها هستند.

او در این خطوط همراه ما شده است تا از کاری بگوید که در نظر ساده است، اما سختی‌ها و فشار خاص خودش را دارد.

روز‌های نامه‌رسان شبیه هم نیست

ابراهیم قلمائی متولد سال‌۱۳۶۶ در محله چهنو‌ست و در خانواده‌ای خاص به دنیا آمده است؛ خاص از این جهت که پدر و مادرش نابینا هستند و او به‌عنوان تک‌پسر خانواده، بار زندگی را به دوش کشیده است. پیش از اینکه وارد این شغل شود، صافکار بوده، اما به‌واسطه یکی از آشناهایش، راهش به اداره پست باز شده است.

ابراهیم ابتدا هشت‌سال به‌عنوان نیروی خدماتی در این اداره فعالیت کرده و دو سال هم در واحد بسته‌بندی مشغول بوده است. نهایتا در سال۱۳۸۴ به‌طور رسمی به‌عنوان موزع یا نامه‌رسان، کارش را آغاز کرده است. او دو سال بعد نیز ازدواج کرده و حالا که بیست‌سال از خدمتش در جایگاه نامه‌رسانی می‌گذرد، دو فرزند دارد.

زندگی‌اش را حول همین شغل شکل داده و با وجود همه سختی‌ها، عاشق این کار است. ابراهیم در نواحی مختلف مشهد کار کرده، اما این روز‌ها مسئول تحویل نامه‌ها و بسته‌های مردم در محدوده خیابان رازی تا شهید مدرس است. او هر‌روز قبل از ساعت‌۶ صبح به اداره می‌رود. اگرچه می‌تواند دیرتر هم برود، اما هرچه زودتر برسد، مرسولات را سریع‌تر تحویل می‌دهد و کارش هم زودتر تمام می‌شود. با اینکه کار هر‌روزه‌اش همین است، هیچ روزی برایش شبیه روز قبل نیست و هر‌روز با چالش‌ها و تجربیات جدیدی روبه‌رو می‌شود.

 

خوب و بد نامه‌‌رسانی به روایت ابراهیم قلمائی

 

تقدیر‌های احتمالی از یک نامه‌رسان

آدم انتظارش را ندارد و فکرش را هم نمی‌کند کسی تقدیر کند، اما خیلی از مردم در روز پست، هنگام تحویل بسته به ما تبریک می‌گویند و خدا قوتی می‌گویند. همین خودش به آدم کلی انرژی می‌دهد. به یاد دارم که یک سال هم از‌سوی اداره کل کمیته امداد امام خمینی (ره) به من هدیه دادند. برای مدت‌ها نامه‌رسان آن محدوده بودم و هر‌روز بسته‌ای به مقصد این اداره می‌بردم.


- روز‌های اول کارتان به‌عنوان پستچی چه شکلی بود؟ با تصوراتتان مطابقت داشت؟
چون سال‌ها در اداره با عناوین دیگر کار کرده بودم، تا‌حد زیادی با وظایف پستچی‌ها آشنا بودم. بااین‌حال، یکی‌دو ماه اول خیلی سخت گذشت. خیابان‌ها و کوچه‌ها را نمی‌شناختم. برای پیدا‌کردن هر نشانی، کلی زمان تلف می‌کردم و رساندن به‌موقع بسته‌ها سخت می‌شد. یک پستچی خوب باید هوش مکانی خوبی داشته باشد و نشانی‌ها را به خاطر بسپارد و دقیق باشد. خوشبختانه من هم به‌سرعت به محله‌ها مسلط شدم.

- چه روز‌هایی از سال روز‌های شلوغ و خلوت شما محسوب می‌شود؟
ما از روز دوم عید سر کار هستیم. تا روز پنجم که ادارات تعطیل است و آدم‌ها به مسافرت می‌روند، ما کار خاصی نداریم. نزدیک اربعین هم شلوغ‌ترین روز‌ها را داریم و گذرنامه‌ها را تحویل می‌دهیم. پویشی هم داریم به نام «نذر خدمت». ما در این روز‌ها بدون چشمداشت تا ۱۱‌شب مشغول تحویل گذرنامه به زائران هستیم. این روز‌ها شلوغ و سخت، اما شیرین هستند. خوشحالیم که بخشی از این جریان هستیم و فرصت خدمت‌رسانی به زائران را داریم.

- کار شما یک شغل پر‌استرس محسوب می‌شود؟ 
ما هم استرس‌های خاص خودمان را داریم. خورجین بزرگ روی موتورمان حامل کلی پاکت، نامه و بسته‌های باارزش است. من تا آخر شب استرس این بسته‌ها را دارم که بسته یا نامه‌ای نیفتد و همه سالم به مقصد برسد.

- پرچالش‌ترین محدوده و منطقه‌ای که نامه‌رسانش بوده‌اید، کدام منطقه بوده است؟
در منطقه ۶ چالش زیاد داشتم. خانه‌های خیلی از معابر حاشیه‌ای این منطقه، پلاک‌گذاری نشده‌است و برای تحویل بسته به مشکل می‌خوردم. تحویل بسته‌ها به کسبه بازار‌های اطراف میدان شهریور هم مشکلات خودش را دارد. نمی‌شود موتور و خورجین نامه‌ها را رها کرد؛ ناچار خورجین سنگین را بلند می‌کردم و کشان‌کشان تا ته بازار‌ها می‌رفتم و یک بسته‌ها را تحویل می‌دادم! بماند که چقدر استرس افتادن بسته یا نامه‌ها را داشتم.

- تا‌به‌حال به فکر تغییر شغل افتاده‌اید؟
این شرایط سخت، فشار زیادی به آدم وارد می‌کند. گاهی خسته می‌شوم و به فکر تغییر شغل می‌افتم. یک‌بار هم به مدت یک هفته ازطریق یکی از آشنا‌ها راننده شرکت برق شدم. همان یک هفته فهمیدم که آدم کار روتین و بدون چالش نیستم. دوباره برگشتم سر شغل خودم، جایی که آدم‌ها شماره‌ام را دارند، من را می‌شناسند و از دیدنم خوشحال می‌شوند.

- چه چیزی در طول روز‌های سخت کاری، شما را به ادامه‌دادن تشویق می‌کند؟ چه چیزی را درباره شغلتان دوست دارید؟
اگر ارتباط با مردم را دوست داشته باشید، این شغل را هم دوست دارید. وقتی نامه‌رسان یک محله می‌شوید، انگار یکی از اهالی آن محله شده‌اید. کم‌کم مردم تو را می‌شناسند، با تو سلام و علیک می‌کنند. وقتی چند روز مرخصی بروید، زنگ می‌زنند و جویای احوالت می‌شوند.

- خاطره‌ای دارید که این ارتباط نزدیک و عمیق را توصیف کند؟
در محله سیدی، پیرمردی را می‌دیدم که روز‌ها روی صندلی‌اش کنار در خانه می‌نشست. تا من را می‌دید، لبخند می‌زد و گرم و صمیمی سلام و احوال‌پرسی می‌کرد. یک روز آگهی ترحیمش را روی دیوار همان کوچه دیدم. گریه کردم؛ چون احساس می‌کردم همسایه‌ام را از دست داده‌ام.

خاطره دیگری هم دارم. بعد‌از فوت یکی از همکاران عزیزمان، بنا شد که من تا مدتی به‌جای او بسته‌ها را تحویل بدهم. پس از تحویل هر بسته، اهالی آن محدوده، سراغ او را می‌گرفتند. وقتی ماجرا را تعریف می‌کردم، خیلی‌ها همان دم در می‌زدند زیر گریه، انگار که رفیق و همسایه دیواربه‌دیوارشان را از دست داده باشند.

- به‌طور‌کلی یک پستچی خوب باید چه مهارت‌هایی داشته باشد؟
همان‌طور‌که گفتم، باید هوش مکانی داشته باشد. باید ارتباط خوبی با آدم‌ها برقرار کند. باید حواس‌جمع و قابل‌اعتماد باشد و از بسته‌ها مثل چشم‌هایش محافظت کند. باید سخت‌کوش هم باشد. کار در هر شرایط آب‌و‌هوایی، بدون تعطیلی، روحیه خاص خودش را می‌طلبد.

- اکثر کار‌ها با پیشرفت فناوری تغییر کرده‌اند؛ شغل شما چطور؟ آیا با پیشرفت تکنولوژی تغییر محسوسی هم داشته است؟
برخلاف اکثر شغل‌ها که با پیشرفت فناوری آسان می‌شوند، کار ما سخت‌تر هم شده است! قبلا حجم کاری ما کمتر بود، چون نامه‌ها و بسته‌ها کم بود. با رواج خرید‌های اینترنتی، تعداد بسته‌ها خیلی افزایش پیدا کرده است. البته برخی نرم‌افزار‌ها و دستگاه‌ها هم بخشی از کار ما را آسان‌تر کرده‌اند؛ مثلا قبلا ما به‌صورت دستی روی کاغذ از مشتری موقع تحویل بسته امضا می‌گرفتیم، اما حالا همه‌چیز نرم‌افزاری شده است.

شکایت‌های احتمالی از یک نامه‌رسان

تا دلتان بخواهد، از شما شکایت می‌شود! خیلی‌ها وقتی محصولی را اینترنتی می‌خرند و از آن محصول راضی نیستند، زنگ می‌زنند و از ما گلایه می‌کنند؛ درصورتی‌که ما صرفا بسته‌ها را می‌رسانیم و مسئولیتی درقبال محتویاتش نداریم. این‌جور وقت‌ها باید صبورانه برای آدم‌ها توضیح بدهیم که این مشکل از سمت ما نیست و باید از تولیدی یا شرکت مدنظرشان شکایت کنند.

شادترین بخش کاری یک نامه‌رسان

نامه حاوی گواهی‌نامه، پاسپورت یا نامه معافیت سربازی بیشتر از هر نامه دیگری، آدم‌ها را سر ذوق می‌آورد. آنها نمی‌توانند وقتی چنین نامه‌ای را می‌گیرند، ذوقشان را نشان ندهند. جیغ می‌زنند، کلی تشکر می‌کنند و حتی شیرینی و شکلاتی به نامه‌رسان تعارف می‌کنند. جالب اینکه این حس خوب را شما هم دریافت می‌کنید و روزتان ساخته می‌شود.

 

خوب و بد نامه‌‌رسانی به روایت ابراهیم قلمائی

 

سخت‌ترین بخش کاری یک نامه‌رسان

اینکه در اوج گرما یا سرما، در روز‌های تعطیل و غیرتعطیل باید سر کار باشیم جزو سختی‌های کار است. زمان کرونا ما نیز همپای کادر درمان پای کار بودیم، اما در سایه قرار داشتیم و کسی متوجه سختی کار ما نشد. کار ما بیشتر هم شد، زیرا خرید اینترنتی مردم بیشتر شده بود.

در روز‌هایی که کسی هیچ‌چیز از دست دیگری نمی‌گرفت، ما هرروز بسته‌ها و نامه‌های مردم را جابه‌جا می‌کردیم؛ البته همه بسته‌ها را ضدعفونی می‌کردیم تا خدای ناکرده برای گیرنده نامه یا نامه‌رسان مشکلی پیش نیاید. من آن دوره نامه‌رسان بیمارستان امام‌رضا (ع) هم بودم، اما همه پروتکل‌ها را رعایت می‌کردم و شکر خدا به کرونا مبتلا نشدم.



* این گزارش دوشنبه ۱۶ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۵ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44